نمیدونم اثر تنها بودن در مشهده یا چی؟

هر چی هست تا حالا اینهمه دلتنگی رو تجربه نکرده ام ، هیچکی پیدا نشد بفهمه چی توی دل من میگذره ، هیچکی از دل من باخبر نشد ، هیچکی توی این عمری که الان دیگه خیلی طولانی شده از ضمیر من باخبر نشد ، نه کسی متوجه شد و نه من به کسی چیزی گفتم ، حالا الان فقط دلتنگم ، دلتنگ کی و دلتنگ چی؟ بمونه ، دلم یه صحبت طولانی میخواد ، اما با کی؟ من هیچکسی رو ندارم که بتونم حرف دلمو بهش بزنم ، هیچکسی رو ندارم که بتونم طولانی باهاش گپ و گفت کنم ، من خیلی تنهام ، لااقل در این لحظه و در این مکان .....