نیش عقرب نه از ره کین است ، اقتضای طبیعتش این است
سلام دختر قشنگم ٬ صبح قشنگت به خیر و شادی ٬ نمیدونم این داستانو شنیدی یا نه؟ میگن یه بابایی کنار آب نشسته بود و سعی میکرد عقربی رو که توی آب گرفتار شده بود نجات بده ٬ اما هر بار که دستشو به سمت عقرب دراز میکرد ٬ عقرب هم تموم سعیشو میکرد که دست اون بابا رو نیش بزنه ٬ یه رهگذری اونو دید و گفت مرد حسابی واسه چی اینقد سعی میکنی عقربو نجات بدی ٬ با اینکه اون دنبال راهی برا نیش زدن به توست؟ آقاهه جواب داد : نیش عقرب از روی بدی و دشمنیش نیست بلکه طبیعت وجودیش اینطوریه ٬ اما طبیعت وجود من هم عشق ورزیدن و دوست داشتن و کمک کردن به دیگرانه ٬ بنابراین طبیعت اون نباید باعث بشه من طبیعت خودم رو کنار بذارم ٬ و لذا من عشق ورزیمو متوقف نمیکنم و مهربونیمو دریغ نمیکنم ٬ میدونی عزیزدلم حکایت ما آدمها هم اینجوریه ٬ یعنی طبیعت هر کدوممون یه مدلیه ٬ آدمهایی که زبونشون از نیش عقرب هم تند تر و زهرآلودتره ٬ و آدمهایی که روششون مهربونیه ٬ و البته بدون شک هزاران مدل اخلاقی دیگه هم هستش ٬ دختر نازنینم قرار نیست ما بخاطر طبیعت دیگران ٬ طبیعت خودمونو کنار بذاریم ٬ تا وقتی رفاقتی بین دو نفر جریان داره ٬ هر کدومشون میتونن توقع داشته باشن طرف مقابلشون با طبیعتش باهاش رفتار کنه ٬ اما اگی یه نفرشون اینقد گستاخ شد ٬ که با تموم علاقه و محبت دوستش ٬ او رو از خودش رنجوند و گفت دیگه نمیخوام ببینت ٬ یا دیگه حرف نزن ٬ یا هر چی که بوی جدایی میداد رو به زبون اورد ٬ اونوقت تو لازم نیست حرص بخوری که چرا اون عوض نشده ٬ بلکه بی سر و صدا راهتو از اون جدا کن و یقین داشته باش خیلی زیادن آدمهایی که ٬ میتونی دوستشون داشته باشی در حالیکه طبیعت اونها هم دوست داشتنه ٬ تو همچنان عشق ورزی کن و همچنان مهر و محبتت رو از دیگران دریغ نکن و یقین داشته باش که ایزد نیکی تو رو ٬ حتی اگی در بیابان ٬ بخوبی پاسخ میده ...
روز خوبی برات آرزو میکنم باباجون